بسم الله الرحمن الرحیم
در حوزه اقتصاد، فعلاً اقتصاد آمريكا يعني آن شاخصهي GDP رتبه يك را در دنيا دارد. حدود 17 تريليون دلار GDP سالانه آمريكا است. البته در عين حال آمريكا يكي از مقروضترين كشورهاي دنيا هم هست. يعني قرض دولت آمريكا هم همان حدود 17 تريليون دلار است. كه اين شاخص، شاخص خوبي نيست و معمولاً درصد قرض يك كشور را نسبت به GDP كه مقايسه ميكنند خيلي كشورها 5درصد، 10درصد، 15 درصد است و هرچقدر اين درصد بالاتر بشود نشان دهنده اين است كه كشور، كشور مقروضي است و بايد در حوزه قرض خودش يك فكري بكند. در رابطه با آمريكا اين قرض صددرصدي شده است يعني 17 تريليون GDPتقريباً و 17 تريليون قرض؛ كه اين دعواهايي كه شما دوستان بعضي اوقات ميبينيد كه در آمريكا اتفاق ميافتد، چند ماه پيش 17 روز دولت آمريكا تعطيل ميشود چرا 17 روز دولت آمريكا تعطيل ميشود؟ بخاطر دعوايي كه در درون كنگره آمريكا بين كاخ سفيد و كنگره وجود دارد كه چطور ما اين قرض را كم بكنيم چون به توافق نرسيدند نتيجهاش اين ميشود كه كنگره حاضر است دولت را 17 روز تعطيل بكند، تعطيل كند يعني چه؟ يعني شما اگر به ادارات دولتي در آن 17 روز مراجعه مي كرديد تعطيل بودند! زنجير بود درب ساختمان! اين اتفاق بيافتد و آن دعواهاي خودشان به سمت آن گروهي كه دولت را بستند پيش برود! اين دعواها و اختلافات وجود دارد، چرا؟ بخاطر اينكه مشكل، مشكل جدي است.
در حوزه هزينههاي نظامي هم دولت آمريكا رتبه 1 را دارد، به اين معني كه شما وضعيتي را داريد كه اگر بودجه پنتاگون را در كنار بودجههاي ديگري كه آمريكا در حوزه نظامي خرج ميكند قرار بدهيد حدود 1 تريليون دلار در سال دولت آمريكا در حوزه نظامي دارد خرج ميكند كه اين یک تريليون دلار بيشتر از خرجي است كه كشورهاي ديگر دنيا در حوزه نظامي دارند مجموعاً انجام ميدهند. يعني شما رتبههاي بعدي را در ليست هزينههاي كشورها ببينيد مثلاً روسيه، چين و بعضي از كشورهاي اروپايي هستند اين هزينهها را كه جمع كنيد به يك تريليون دلار نميرسد كه شما ممكن است اين سؤال را بپرسيد كه اين كشوري كه اينقدر مقروض است چرا اينقدر هزينه نظامي ميكند كه اين برميگردد به مباحثي كه ما بعداً خواهيم داشت در رابطه با نقشي كه آمريكا براي خودش در دنيا ميبيند.
بدهياي كه دولت آمريكا دارد يك بخشي از آن دروني است، همان حالتي كه ما هم در كشور خودمان داريم، مثلاً دولت به بانك مركزي مقروض است آنها هم به آن سيستم بانك خودشان مقروض هستند. يك بخشي از آن مرتبط به بخشهاي دروني است، يا اوراق بهادار كه به مردم فروختند. اين هم يك نوع قرض است. آمريكاييها به كشورهاي خارجي هم مقروض هستند. مثلاً به چين حدود 1 تريليون دلار مقروض است، به ژاپن مقروض است و به تعدادي از كشورهاي دنيا مقروض است به اين معنا كه اين اوراق بهادار را سرمايهدار چيني خريده يا مثلاً دولت چين آمده آنجا پول قرض داده است و اين وضعيت سياسي كشور را پيچيده ميكند. شما اگر خاطرتان باشد آقاي اوباما روزي كه ميخواست نيروهاي آمريكايي را از عراق خارج بكند سخنراني كرد و در سخنراني خود داشت خروج نيروهاي آمريكايي را از عراق توجيه ميكرد، و گفت ما وارد جنگي شديم كه هزينههايش را نداشتيم و از چين پول جنگمان را قرض كرديم. اين نكته را ميخواست اعلام كند كه خيلي هوشمند نيست براي يك كشوري كه وارد جنگي شود و بعد پول جنگش را برود از كشورهاي ديگري قرض كند.
در رابطه با مباحث اقتصادي، ما در رابطه با خودِ جمعيت هم بحث داريم به اين معني كه اگر شما به ليست ميلياردهاي دنيا نگاه كنيد اكثر ميلياردهاي دنيا آمريكايي هستند يعني از اين جهت آمريكا جزء ثروتمندترين كشورهاي دنياست، از آن طرف، همزمان آمريكا جزء فقيرترين كشورهاي دنياست در يك بخشي از جمعيت خود. يك آماري ما اينجا داريم كه بد نيست دوستان ببينند. اين متني كه روي صفحه داريم مربوط به روزنامه نيويوركتايمز است. عنوان مقاله اين است
Hunger in U.S. at a 14-Year High یعنی "گرسنگي در آمريكا در چهارده ساله گذشته ركورد زده است"، شايد اينگونه بخواهيد ترجمه كنيد. آمار متعلق به وزارت كشاورزي است(Department of Agriculture). در اينجا آمده كه 49 ميليون نفر از جمعيت آمريكا – جمعيت آمريكا را عرض كرديم كه 319 ميليون نفر است تقريباً- 49 ميليون نفر از اين جمعيت با مشكل food insecurity یعنی"عدم امنيت غذايي" مواجه هستند. امنيت غذايي به اين معني نيست كه مثلا ويتامين c به اندازه كافي مصرف نميكنند! به اين معني است كه زماني كه ميخواهند غذا بخورند يا غذا موجود نيست يا اينكه حجم آن كم است و ما داريم فردي را كه صبحانه ندارد، ظهر معلوم نيست و شب ممكن است لقمهاي دستش برسد. به اين معني نيست كه در خيابانهاي آمريكا افتاده تلف شده بخاطر گرسنگي تلف شده، اين كه فوت بكند نيست. چون به هرحال ممكن است گرسنه باشد ولي بالاخره يك ناني، چيزي گيرش ميآيد و ميخورد فوت نميكند. نسبت به جامعه خودشان، شما يك بخشي از جامعه را داريد كه اينها غذا به اندازه كافي به دستشان نميرسد. در آمريكا اين رسم است كه نهادهاي دولتي اين، ببينيد شما در Title كلمه Hanger را داريد، هانگر يعني گرسنگي؛ در متن، وزارت كشاورزي آمريكا در گزارش خود از كلمه هانگر در گزارشش استفاده نكرده، از كلمه food insecurity استفاده كرده كه "عدم امنيت غذايي" ترجمه ميشود. اين سنتي است در آمريكا، كلماتي كه بار منفي زياد دارد اين را رسم است كه خيلي استفاده نميكنند. مثلاً شما حالتي را داريد كه آمريكاييها وقتي كه به افغانستان حمله ميكنند و غير نظامي كشته ميشود نميگويندdead Civilian كشتههاي غيرنظامي، ميگويند Collateral damage "صدمات جانبي". به جاي اينكه بگويند غير نظامي كشتيم، ميگويند كه ما عملياتي انجام داديم كه صدمات جانبي آن 15 نفر بوده است، يعني چه؟ يعني 15 نفر غير نظامي كشته شده است. اين ادبيات و سنت و سبک در آمريكا وجود دارد اينجا هم وزارت كشاورزي آمريكا به جاي اينكه از كلمه هانگر استفاده كند از كلمه food insecurity استفاده كرده است.
البته زماني كه اين خبر منتشر ميشود اوباما يك بيانيه ميدهد، چون آقاي اوباما زماني كه براي رياست جمهوري اقدام كرده بود قول داده بود كه تا سال 2015 گرسنگي را در بين كودكان حذف بكند. اين قول را آقاي اوباما داده بود، آقاي اوباما در بيانيهاي كه خودش ميدهد از كلمه گرسنگي استفاده ميكند. اينجا آن جملهاش هست
President Obama who has pledged to end childhood hunger by 2015, released a statement while traveling in Asia that called the finding “particularly troubling.”
در آن زمان در آسيا در حال سفر بوده، بيانيه را منتشر ميكند كه نتايج اين گزارش وزارت كشاورزي آمريكا گفته است كه خیلی particularly troubling بوده یعنی به شدت مشكلزا بوده است. بعد اينجا ميگويد:
Though researchers at the Agriculture Department do not use the word “hunger,” Mr. Obama did.
با اينكه پژوهشگران در وزارت كشاورزي از کلمه هانگر استفاده نكردند، آقای اوباما از این کلمه استفاده میکند بعد میگوید:
“Hunger rose significantly last year,”
سال گذشته گرسنگي به شدت افزايش پيدا كرده است.
خب اين 49 ميليون نفر جمعيت كمي نيست براي يك كشوري كه به هرحال بحث ابرقدرتي دنيا را هنوز هم دارد. در كشور هاي مختلف دنيا حضور دارد و فعاليتهاي متعددي را در حوزههاي متعدد دارد اين است كه 49 ميليون نفر از جمعيت آن دچار مشكل گرسنگي باشند به نظر ميرسد آمار، آمار بزرگي است. آمار ديگري ما داريم در رابطه با اين افرادي كه از جنگهاي عراق و افغانستان برگشتند اين آمار را هم بد نيست ببينيد. اين منبعش U.S.A.today است عنوانش اين است
More Iraq and Afghanistan war veterans wind up homeless
homeless يعني چه؟ بيخانمان. اين منبعش هم وزارت مسكن و وزارت امور veterans اصطلاحاً ترجمه ميكنند كهنهسرباز- معادل آن در ايران: ايثارگران و جانبازان. اين آمار را داده است كه 13 هزار نفر از سربازاني كه از عراق و افغانستان به آمريكا بازگشتند الآن homeless بيخانمان هستند. يعني فرد در عراق يا افغانستان جنگيده براي آمريكا، زماني که برگشته دولت آمريكا اينقدر به اين فرد توجه نداشته كه يك شرايطي براي اين فراهم شود كه او در خيابان نخوابد، 13 هزار نفر از افرادي كه در جنگ عراق و افغانستان شركت كردند homeless هستند و اين پايينتر آمار ديگري داده كه افرادي كه سابقه حضور نظامي داشتند، حالا فراتر از جنگهاي عراق و افغانستان، مثلاً ويتنام بودند، جاهاي ديگري بودند آمار 145 هزار نفري داده؛ از افرادي كه زماني كه آنها برگشتند بيخانمان بودند و homeless بودند و اين وضعيت را داشتند. كه اگر شما بروید اخبار آمریکا را رصد بكنيد اين خبر هفته پيش است كه همين Department of Veterans Affairs اينها يك مجموعه بيمارستان هم دارند. که افرادي كه سابقه نظامي دارند مثل بيمارستان ارتش خودمان كه فرد آنجا بايد برود، اين افرادي كه از جنگهاي عراق و افغانستان برگشتند بيماريهاي متعددي دارند، يك بخشي از آن هم مربوط ميشود به کاری كه خود آمريكاييها كردند، آمريكاييها در عراق از سلاحهاي اورانيوم ضعيف شده استفاده كردند كه تبعاتش را دوستان ميدانند، بچههايي كه متولد ميشوند يك عدهشان ناقصالخلقه هستند. استفاده از اين نوع سلاحها روي خود سربازان آمريكايي هم تأثير گذاشته كه يكسري مريض هستند، سربازاني كه در اين جنگها شركت كردند اين خبر هفته پيش است كه اين افراد بعضي وقتها براي ديدن دكتر بايد ششماه يا يكسال بايد منتظر ميماندند، آمار داده بودند كه 40 نفر كه در صف انتظار ديدن دكتر بودند در ماه گذشته فوت كردند كه بعد اين در نهايت در آمريكا سروصدا كرد كه چرا آن افرادي كه ميخواهند دكتر را ببينند اينقدر طول ميكشد كه بايد در صف انتظار پزشك براي گرفتن وقت ملاقات با پزشك فوت بكنند؟! از اين جهت این آمار 17 تريليوني كه عرض كرديم خدمتتان كه قرض دولت آمريكا است نتيجه اين قرض دولت آمريكا اين است نتيجه اين قرض دولت آمريكا اين است كه اينها در حوزه خدمات اجتماعي اينها پول به اندازه كافي ديگر ندارند چون پول ندارند نتيجهاش 49 ميليون نفر گرسنه، حتي افرادي هم كه براي ارتش آمريكا كار ميكنند اينها مشكلات اقتصادي خيلي ويژهاي پيدا ميكنند. homeless هم به اين معني نيست كه خانه از خودش ندارد، آپارتمان دارد يا اجاره ميكند و... homeless يعني در خيابان ميخوابد.
نسبت به سال 2008 در حوزه بعضي شاخصها، مثلاً سال 2008 شما داشتيد در حوزه بورس آمريكا شاخص بورسش حدود 14 هزار و خردهاي بود، سال 2008 در عرض چند ماه رسيد به 6 هزار و خردهاي يعني زیر نصف شد. الآن كم و بيش برگشته به همون حالت قبلي، آن حدودِ كه الآن كمي بيشتر هم شده است. آمريكاييها چه كار دارند ميكنند؟ خيلي بيشتر از اين اينها دارند پول چاپ ميكنند منتهي چرا آن نتايج تورمي در آمريكا وجود ندارد؟ چون تمام دنيا نياز به دلار دارند كه الآن اين مسير دارد برميگردد يعني در اين دعوايي كه بين آمريكا و روسيه شده است، روسيه دارد به اين سمت ميرود كه از دلار استفاده نكند، در اين توافق تجاري كه روسيه با چين داشت بحث اين هست كه 400 ميليارد دلاري را كه ميخواست در حوزه گاز بفروشد – روسيه به چين- ميخواهد از دلار استفاده نكند چون تا حالا اقتصاد دنيا به دلار وابسته بوده براي تجارت، اين پولي كه آمريكاييها چاپ ميكردند كم هم چاپ نميكردند چاپ ميكردند يعني اينكه توليد ميكردند، ايجاد ميكردند، خيلي از اينها هم الكترونيكي شده ديگر كاغذ چاپ نميكنند، دنيا چون نياز به اين داشت آن بار تورمي توليد اين پول در درون آمريكا دارد در دنيا پخش ميشد بار تورمي آن در درون آمريكا كم ميشد. اگر اتفاقي بيافتد كه دنيا به اين سمت برود كه نخواهد از دلار استفاده كند در حوزه تجارت، اين اتفاق دارد به تدريج ميافتد. يعني شما در جاهاي مختلف دنيا داريد ميرويد به سمت اينكه كشورهايي كه ميخواهند با هم تجارت بكنند از ارزهاي محلي خودشان استفاده كنند. اين اتفاق دارد ميافتد. اگر سرعتش بالا برود چه اتفاقي ميافتد؟ نياز دنيا به دلار كم ميشود و نياز دنيا كه به دلار كم بشود آن پولهايي كه آمريكاييها دارند چاپ ميكنند اين بيشتر در آمريكا ميماند و بعد بار تورمي دارد. اين را باز عرض ميكنيم كه يك تعداد اقتصاددانان معتقد هستند كه آمريكا حالت هایپر اینفلیشن پيدا ميكند يعني آن اتفاقي كه در دهه 80 در آرژانتين افتاد، آغاز دهه 90 كه صبح شما ميرفتید رستوران يك قيمت غذا بود بعدازظهر يك قيمت ديگري بود. اين حالت را براي آمريكا پيشبيني ميكنند چرا؟ چون روند دنيا را ميبينند كه ميخواهد از دلار كمتردر مباحث اقتصادياش استفاده كند.
در رابطه با بحث اقتصاد آمريكا، دو مكتب در آمريكا وجود دارد. يك مكتب معتقد است كه اين مشكلات اقتصادي اخير، توسط دولت آمريكا رفع و رجوع ميشود و اقتصاد آمريكا به يك حالت طبيعيتر برميگردد اين يك مكتب است. مكتب ديگري وجود دارد كه اين تفكر را نقد ميكند. در هر دو مكتب هم اساتيد اقتصاد آمريكا هستند، اينطور نيست كه يك بخشي باسواد باشند و يك بخشي كمسواد و بيسواد باشند. هر دوي آنها باسواد و استاد هستند. آنهايي كه معتقد هستند اقتصاد به حالت طبيعي خودش برنميگردد يعني اين 17 تريليون دلار سر جاي خودش هست و بعضاً ممكن است بيشتر شود. وضعیتی که در حوزه مردم معمولي و گرسنگي و... كه خدمتتان عرض كردم اين شاخصها كم و بيش همينطور ميماند يا بعضاً بدتر ميشود، اينها سه دليل ميآورند. سه دليل كه چرا معتقد به اين تفكر هستند: دليل اول اين هست كه، ميدانيد كه از سال 2001 به بعد، قيمت نفت افزايش پيدا كرد. اين گروه معتقدند كه اين افزايش قيمت نفت قرار نيست برگردد به سال قبل از 2000؛ شما ميدانيد كه قيمت نفت سال 85 ميلادي كه رفتيم آمريكا قيمت يك گالن بنزين 89 سِنت بود، اين 89 سِنت تا سال 2000 شده بود 99 سِنت؛ يعني در 15 سال قيمت بنزين 10 سِنت افزايش پيدا كرده بود. اين بطريهاي آب معدني سال 2000 ، 89 سِنت بود، قيمت يك گالن بنزين 99 سِنت بود، كه شما ميدانيد كه آب معدني خيلي كمتر از يك گالن است. يعني شما اگر اين آب معدني را خالي ميكرديد و جاي آن بنزين ميريختيد ارزانتر بود، بنزين از آّب ارزانتر بود اين حالت وجود داشت. آمريكاييها بيش از اين كه صادر بكنند وارد ميكنند، يعني شما شاخص تجارت آمريكا را كه نگاه ميكنيد اين شاخص منفي است به اين معني كه بيشتر وارد كننده هستند تا صادر كننده! شما ميدانيد كه كشورهاي واردكننده محض در كشورهايي اروپايي در آمريكا بيشتر از كشورهاي صادركننده سود ميبرند. چرا؟ شما مثلاً ميرويد فروشگاه، شما خريداريد و او فروشنده، يك سيستمي را شما ايجاد ميكنيد كه زماني كه شما خريد ميكنيد از فروشنده بيشتر سود ميكنيد. چطوري ميشود؟ سودي كه دولت آمريكا از تبديل نفت به بنزين ميبرد اين سودش بيشتر از عربستان يا ايران يا كويت يا هر كشوري كه صادر ميكند هست. چه اتفاقي ميافتد؟ دليلش اين است كه دولتهاي غربي، اروپاييها، اروپاييها بيشتر از آمريكا در اين حوزه كار ميكنند. ميآيند مالياتهاي خيلي عجيب و غريبي ميبندند، نه اينكه قيمت خيلي كم و ارزان است، شما اين قيمتي كه مثلاً يك دلار يا 99 سِنت است، اين حدود 60درصدش ماليات است. يعني دولت آمريكا نفت را از دولت عربستان ميخرد آن نفت تبديل به بنزين ميشود كه اين هم شرکتهای خصوصي انجام ميدهند، دولت وارد كار تبديل نفت به بنزين نميشود، شركت خصوصي انجام ميدهد، شركت خصوصي كه نفت را خريد و تبديل به بنزين كرد و براي مشتري در محل جايگاه بنزين خواست ارائه بدهد اين بايد در نهايت حدود 40 سِنت ارائه شود به جاي اينكه 40 سِنت ارائه شود يك دلار ميفروشد! 60 سِنت دولت آمريكا حدوداً سود ميبرد. شما در فيلمها ديديد كه آن بزرگراههاي خوب، سيستم حمل و نقل خوب، اينها يك سِنت براي دولت آمريكا خرج ندارد از جيبش، يعني اين مالياتي را كه روي بنزين ميبندد بعد به بزرگراههاي 15 خطي و 16 خطي تبديل ميكند. در نهايت شايد بخواهيم اينگونه عرض كنيم كه اين بزرگراهي كه آمريكا درست كرده پول اينها را شما داديد، پولش را مردم کشورهای نفتخير دادند، يعني به جاي اينكه مردم كشورهاي نفتخيز يك قيمت متعادلي از حوزه نفت داشته باشند بخاطر فشار سياسي آمريكا و بخاطر اينكه دولت عربستان هماهنگ با آمريكاست اين قيمت ارزان بوده و چون قيمت ارزان بوده و بعد اين قيمت ارزان را دولت ميگويد ما بيخود نفت ارزان به مردم بدهيم كه چه بشود؟ نفت را يك مالياتي روي آن بسته كه قيمتش متعادل ميشود و قيمت فروش بنزين متعادل ميشود و آن سود خودش را ميبرد. به اين دليل دولت آمريكا از اين پروسه خريد نفت بيشتر از دولت عربستان و دولتهاي صادر كننده نفت سود ميكند. سال 2001، 2002 چه اتفاقي ميافتد؟ قيمت نفت از بشكهای 20 دلار و 25 دلار و در نهايت 30 دلار ميرسد به 100 و 110 دلار و سال 2008 رسيده بود به حدود 150 دلار كه الآن باز يك مقدار به عقب برگشته است. بحران اقتصادي 2008 متأثر از اين افزايش قيمت نفت بود. اين شوك اقتصادي كه اينها پيدا كردند به خاطر افزايش قيمت نفت بود. نتيجه چيست؟ اقتصاددانان گروه دوم اين را ميگويند كه اين حالتي كه شما بخواهيد برگرديد به قيمت نفت 20 دلار و 25 دلار ديگر امكان ندارد قيمت نفت همين 100 دلار و 110 دلار باقي خواهد ماند از اين جهت، اين اقتصاد آمريكا كه روي قيمتهاي نفت تقريباً مجاني و بسيار ارزان رشد كرد، آن رشد اقتصادي قرار نيست ديگر ادامه پيدا كند. اين دليل اولي كه معتقد هستند كه اقتصاد آمريكا ديگر قرار نيست برگردد به حالت طبيعي خودش.
چرا معتقد هستند كه قيمت نفت به زمان قبل برنميگردد؟ اقتصاددانان نفتي يك اصطلاحي دارند به نام پيكاُويل، اقتصاددانان نفتي معتقدند كه يك زماني ميرسد كه شما همه جاهايي كه قرار بوده نفت كشف شود كشف شده و جاي جديد ديگري براي كشف نفت وجود ندارد، چه اتفاقي ميافتد؟ هرچه نفت شما از آن نقطه استخراج ميكنيد به بعد ديگر كم و بيش داريد از جيب ميخوريد! كه بعد اكثر اقتصاددانان نفتي معتقدند كه پيكاُويل سال 2005 بوده يعني حدود 9 سال پيش. به همين دليل معتقدند كه قرار نيست قيمت نفت پايين بيايد. خب پس اين دليل اول. از اين جهت شما ميبينيد آمريكا ميآيد عراق، و اين همه در اين منطقه نفوذ دارد، حضور دارد، قيمت نفت حيات آمريكا را مشخص ميكند، آينده اقتصاد آمريكا را مشخص ميكند به اين دليل است كه اينها دغدغه دارند، اينها مسئله دارند نسبت به قيمت نفت.
دليل دوم كه اقتصاددانان گروه دوم مطرح ميكنند که وضعيت اقتصادي آمريكا حالت طبيعي پيدا نميكند بحث رقباي آمريكا است. شما يك حالتي را بعد از جنگ جهاني دوم داشتيد كه رقباي سنتي آمريكا مثل ژاپن و آلمان اينها اقتصادشان از هم پاشيده بود الآن چه اتفاقي افتاده است؟ الآن رقباي سنتي سر جاي خودشان هستند يكسري رقباي جديد هم ما داريم مثل برزيل، مثل هند، چين، اينهايي كه اقتصادهاي نسبتاً نوظهورتري هستند. از اين جهت آن حالتي كه آمريكا بعد از جنگ جهاني دوم داشت، حدود بيست سال، سي سال اقتصاد دنيا دست او بود، شما ديگر اين حالت را نداريد، يعني رقبا سر جاي خودشان هستند. اين دليل دوم.
دليل سومي هم كه مطرح ميكنند مربوط است به خروج كارخانههاي صنعتي از آمريكا است. شما ميدانيد الآن حدود بيست و بيست و پنج سال است كه صنايع عمدهاي كه در آمريكا وجود داشت و آمريكا مشهور بود مثلاً در حوزههاي مختلف، صنعتش رتبه يك را در دنيا داشت اين صنايع دارند از آمريكا خارج ميشوند و مهاجرت ميكنند، به كجاها ميروند؟ به كشورهايي كه قيمت كارگرشان ارزانتر از آمريكاست! كه اينجا چه اتفاقي ميافتد؟ اينجا كارگر آمريكايي صدمه ميبيند كه اين كارگر ارزان هم چيزي نيست كه بخواهد حل شود. چين يك كشوري هست كه يك ميليارد و خُردهاي؛ كه آن خُردهاياش 3 برابر جمعيت ايران است! يك جمعيت گسترده در چين وجود دارد، كارگر ارزان وجود دارد. شما حالتي را داريد كه اين كارگر ارزان اجازه نخواهد داد به كارگر آمريكايي كه بتواند آن كار قبلي خودش را بدست بگيرد! اين سه تا دليل را ميآورند كه پيشبيني ميكنند كه وضعيت اقتصادي آمريكا همينطوري هست و بعضاً فروكش ميكند و پايينتر هم ميرود ولي رشد نميكند.
به اين دليل هست كه شما گزارشي را داريد در آمريكا كه آينده دنيا را پيشبيني ميكنيد. يكي از نهادهاي اطلاعاتي آمريكا عنوانش اين است National Intelligence Clapper "شوراي اطلاعات ملي" كه كار اينها اين هست كه پيشبيني ميكنند آينده جهان را. در آمريكا ميدانيد 16تا نهاد اطلاعاتي – امنيتي هست كه يكياش همين National Intelligence Clapper است كه كارشان پيشبيني آينده دنياست. چند ماه پيش يك گزارشي را منتشر كردند كه گزارش Worldwide Threat Assessment روندهاي جهاني 2030، 2030 يعني 16 سال ديگر؛ ميخواهد پيشبيني بكنند كه آینده دنيا 16 سال ديگر چه ميشود،؟ آن متن را كه شما نگاه مي كنيد در آنجا گفته شده كه در سال 2030 هيچ كدام هژموني در دنيا نخواهد بود، هيچ ابرقدرتي در دنيا نخواهد بود. اين اعتراف خود آمريكاييهاست، مركز، مركز اطلاعاتي خودشان است. دولتي و رسمي است، در نهايت اين اتفاق دارد ميافتد كه خود آمريكاييها با توجه به وضعيت اقتصادي كه دارند كم و بيش دارند به اين نتيجه ميرسند كه اين حالت ابرقدرتي خودشان را دارند از دست ميدهند كه شما هم در مدارك رسمي دولتيشان شما ميبينيد و هم سياستمدارانشان در اين حوزه صحبت كردند از كلينتون گرفته، برجینسکی و... سياستمداران ديگر در اين مباحث كار كردند. پس وضعيت اقتصادي آمريكا در اين حوزه اختلاف نظر نيست كه آمريكا در نهايت اقتصادش رو به افول است. حالا سرعت افول اين بحث است كه سرعت زياد است؟ كم است؟ چه اتفاقي ميافتد؟ ما حتي داريم در آمريكا كه اقتصاددانان مهم و جدي كه معتقدند كه اقتصاد آمريكا House of Cards است تصاويرش را حتماً ديديد كه با كارت خانه درست ميكنند، كه بعد شما يك تلنگري به آن ميزنيد اين يك دفعه فروكش ميكند.
نام : | |
ايميل : | |
*نظرات : | |
| |
متن تصویر را وارد کنید: | |